نگار جوننگار جون، تا این لحظه: 11 سال و 3 ماه و 25 روز سن داره
پیمان مهرمامان وباباپیمان مهرمامان وبابا، تا این لحظه: 16 سال و 3 ماه و 22 روز سن داره
مریم جونمریم جون، تا این لحظه: 13 سال و 8 ماه و 14 روز سن داره

.:♥♥فرشتــه های آســمونی♥♥:.

بعد از مدتها دیدن این وبلاگ و خوندن خاطرات خنده به لبام میاره

تولد بابا ممی

سلام دخترهای بی نظیر من فرشته های زیبا ومعطر من بازم مامان براتون خاطره داره اونم از چی از شب تولد بابا ممی که براتون خیلی خیلی عزیز وقابل احترامه تولدت مبارک بابا ممی جونم براتون بگه شب تولد بابا ممی همه رفتیم خونشون تا این شب مبارک رو دور هم باشیم عمو شیرزاد اینا وخاله مهری اینا هم بودن قبل از رفتنمون بابایی یه کیک قشنگ خرید وراهی شدیم خلاصه مامان مریم هم یه شام خوش مزه درست کرد وهمگی دور هم شام خوردیم بعد از شام هم یه تولد کوچولوی خودمونی گرفتیم ودور هم شاد بودیم اینم از کیک تولد بابا ممی که بابایی خریده بعدشم وقتی ممی شمع ها رو روشن کرد وخواست فوت کنه شما...
8 اسفند 1394

زمستونه وبرف بازیش

  سلام دوردونه های من فرشته های خندون مامان امروز مامان براتون از ماجرای رفتن به ییلاق وبرف بازی خفنمون براتون می نویسه 12 بهمن ما وخاله سادات اینا برنامه رفتن به خونه ییلاقی خاله صدیقه رو چیدیم وخاله صدیقه هم کلید خونشون رو لطف کرد وداد و گفت هر چه قدر دوست دارید بمونید از خونه چی بگم که خیلی با صفا بود یه خونه روستایی با حال با حیاط خیلی بزرگ وبخاری هیزمی و یه ایون مرتفع نرده ای و گربه های دست آموز خلاصه با صفا نزدیک ظهر حرکت کردیم وساعت 2 رسیدیم به محض رسیدن خونه رو گرم کردیم وناهار آماده کردیم و دور همی نوش جان کردیم مامان فاطمه هم رفت وکلی هیزم از انبار آورد ورو ایون ریخت تا ازش ...
12 بهمن 1394

تولد گل زمستونی مامان وبابا

سلام دخترک دی ماهی من                                                   نگارم نگارم تو رو خیلی دوست می دارم   عزیزم نمیدونی با تو من چه حالی دارم گل دخترم تاج سرم مامان امروز میخواد خاطره شب تولدت رو برات بنویسه                                     &n...
14 دی 1394

جشن یلدا

دختر عزیزو نازنینم عروسکم قشنگ ودوست داشتنی  من سلام سلام امروز مامان میخواد برات از خاطره جشن زیبای یلدا که توی مدرسه برگذار شد بنویسه روز سه شنبه 1 دی ماه ساعت 10 صبح مدرستون جشن یلدا برگذار کرد که ماجراش اینجوری بود که هر مامانی هر چی که میتونه درست کنه وبا خودش به مدرسه بیاره اکثر مامانها مثل مامان ستایش جون و مهتاب جون ورها جون و...ومن کمی زودتر رفتیم وکلاس و کمی تزیین کردیم ومیز چیدیم اینم از میز قشنگ جشن یلدای دخترم و خانم مدیر (ملیحه حاجیان)برامون کمی از سنن یلدا صحبت کرد وبعد هم ازتون عکس وفیلم یادگاری گرفتیم این روسری قرمز ق...
1 دی 1394

عکس های آذر ماه دخترکام

سلام گلهای باغ زندگیم   مریم ونگار جون جونیم مامان امروز میخواد براتون کلی عکس به یادگار بزاره امیدوارم در آینده از دیدنشون لذت ببرید  مریم مامان دوتا از مرواریدهای سفید صدف دهنت با هم افتاده مامان هم برات گذاشته زیر بالشتت تا فرشته دندون ببره وبرای شما دخملم هدیه بیاره اینم از عکس های دخترای گل وبلبل من مــــــــــامـــــــــــــــان عـــــــــــــــــــــــــــــاشقتونه عشـــــــــــگولک های ناز نازیم ...
23 آذر 1394

هدایا دخملیام

سلام عشق و زندگی مریم سلام قلب و نفس نگار                               امروز مامان میخواد براتون هدایایی که اخیرا" گرفتین رو به یادگار بذاره اول از همه هدیه های کوچولویی که از خانمت تو مدرسه گرفتی شروع میکنیم این پاکن وتراش رو خانمت به خاطر فعالیتت در کلاس بهت هدیه داده اینم خانم قرآن به خاطر یادگیری چشم گیرت تو حفظ 6 سوره کوتاه قران بهت هدیه داده اینم هدایای مامان مریم جون برای مریم خانم مامان این لوازم تحریر وکلی کش مو رو خانم نرا...
17 آذر 1394

جشن های مدرسه

سلام عشق مامان گل برگ گل من عزیز دلم                                    الان که داشتم سایت مدرستو نگاه میکردم این چندتا عکس رو از تو سایت کپی کردم تا بزارمش تو وبت یادگار بمونه گرچه به مناسبتهای مختلف مدرستون از شما عکس وفیلم میگیره وقتی که چاپ شد وفیلمش هم تبدیل شد بهمون میدن ولی نه الان آخر سال واسه همین مامان فعلا" اینا رو میزاره برات تا بعد این عکسا رو روز کودک ازتون انداختن این عکسای جشن قرآن هست...
13 آبان 1394

مریم ونگار دخترای حسینی مامان

سلام عزیزای دلم بهترین های من فرشته کوچولوهای مامان  عزاداریتون قبول بهشتی های من امروز میخوام مختصر ماجرای ماه محرم رو براتون بنویسم   شب اول محرم شب اول محرم مادر جون نرگسی مثل هر سال مسجد محلشون شام میدادن خاله جون هم ازمون خواست که بریم مسجد محلشون ما هم رفتیم قربون دخترام برم با نوحه خونی آخوند شما هم سینه میزدین ومثل خانم ها کنارم نشسته بودین وجیکتون در نیومد و این متانتتون تو مسجد برام غرور آفرین بود شب هفتم  شب هفتم دوست بابا ممی همهء ما یعنی خانواده خودمون عمو شیرزاد اینا وخاله مهری وخاله آذر (که برای ماه محرم از آلمان اومد ه بود ) ...
9 آبان 1394

پرفسور کوچولوی من چیا باید بخونه

                                  سلام نابغهء مامان بچه  درس خون من پرفسور 6 ساله من امروز مامان میخواد کتابهای درسیت رو برات تو صندوقچه خاطراتت به یادگار بذاره   اینم برنامه غذایی هفتگی که خانم بهداشتت داده  عزیز مامان شما بچه درس خون مامان 5 مربی مربوطه داری  1 برای زبان اینگلیسی  2 برای ورزش  3 برای قران 4 برای بهداش...
6 آبان 1394