تولد بابا ممی
سلام دخترهای بی نظیر من فرشته های زیبا ومعطر من
بازم مامان براتون خاطره داره اونم از چی از شب تولد بابا ممی که براتون خیلی خیلی عزیز وقابل احترامه
تولدت مبارک بابا ممی
جونم براتون بگه شب تولد بابا ممی همه رفتیم خونشون تا این شب مبارک رو دور هم باشیم عمو شیرزاد اینا وخاله مهری اینا هم بودن قبل از رفتنمون بابایی یه کیک قشنگ خرید وراهی شدیم خلاصه مامان مریم هم یه شام خوش مزه درست کرد وهمگی دور هم شام خوردیم بعد از شام هم یه تولد کوچولوی خودمونی گرفتیم ودور هم شاد بودیم
اینم از کیک تولد بابا ممی که بابایی خریده
بعدشم وقتی ممی شمع ها رو روشن کرد وخواست فوت کنه شما نوه های گلش هم همراهیش کردین
ای شیطونا که عشق تولد وفوت کردن شمع رو دارید
بعدشم بابا ممی کیک وبرید وهمگی کادوهامون رو بهش دادیم اما زیبا ترین کادوها رو شما مریم جون وطاها جون دادید می دونی چرا ؟دخترم
واسه این که شما مریم جونم یه نقاشی از حقیقت کشیدی از چیزی که با پدر بزرگت داشتی
خودت رو با پدر بزرگت کشیدی که دست تو دست هم دارید تو حیاط تخم بلدرچین جمع میکنید کاری که بارها با ممی انجام دادی
و براش نوشتی که
بابا ممی تولدت مبارک دوست دارم وعاشقتم
و یه نقاشی دیگه رو طاها کشیده که اون هم خودش رو با باباممی کشیده
بعد از دادن کادوها همگی با هم عکس انداختیم وبعد هم دور همی کیک وچای خوردیم وگپ زدیم آخر شب هم راهی خونمون شدیم .
بابا ممی مهربون
امیدوارم همیشه سالم وسلامت ودر پناه خدا باشی و انشاالله تولد 120 سالگیت