اولین جمعه ماه بهمن ودور هم نشینی
سلام گل برگ های گلم شیشهءعمر مامان دخترهای خوشگلم
امروز هم اومدم تا خاطره یه شب کوتاه ولی پر ماجرا رو برای شما فرشته های آسمونیم بنویسم آره عزیز های دلم جمعه مامان مریم برای شام دعوتمون کرد آخه عمو شیرزاد اینا با وروجک هاش اومده بودن خونه مامانی بعد از ظهر وقتی بابایی از سر کار اومد ناهار خوردیم و من شما دخمل های نازم رو کردم که اگه بخوابید وحسابی استراحت کنید برای شب میریم خونه مامان مریم شما دختر نازم مریم خانم که عشق ممی هستی زودی بالشت وپتوی عروسکیت رو آوردی ولالا کردی منم به نگار کوچولو جی جی دادم وخوابوندمش بعد از دو ساعتی استراحت همه از خواب بیدار شدیم وآمادهرفتن شدیم وراه افتادیم وقتی رسیدیم خونه ممی ومامانی نگار بلا خونه ممی رو شناخت وشروع کرد به دست وپا زدن که زود پیاده شیم ما هم پیاده شدیم وزنگ زدیم ممی هم در رو باز کرد واولین کاری که کرد شما نگاری رو کرد انگار که دنیا رو بهت دادن سفت ممی رو بغل کردی وسرت رو رو شونه هاش گذاشتی ما هم با مریم وارده اتاق شدیم مامان مریم وقتی شما مریم خانم رو دید گفت عشق من عزیز من بیا بغلم شما دختر ناز مامان خودت رو لوس کردی ومامانی رو بغل کرد بعدشم خاله نسترن وعمه واهورا اومدن وماچ وولی طاها خواب بود خاله نسترن بعد از یه ربی بیدارش کرد وشما دوتا با هم مشغول شدین وکمی بازی وبعدش هم مثل دوتا بچه خوب نشستینوکارتون نگاه کردین خلاصه این که با دفعه های قبل خیلی فرق می کردین اذیت نکردین (گوش شیطون کر )نگاری شما هم مثل خانم ها یا تو بغل بابایی نشسته بودی یا کنار من میشستی ویا با اهورا
ما هم دور هم گپ میزدیم تا اینکه عمو شیرزاد که بیرون بود اومد وقتی با ما سلام واحوال پرسی کرد گشت دنبال شما مریمی وگفت پس مریم کجاست شماهم از جات پا شدی وعمویی رو سفت کردی آخه شما دوتا همو دوست دارید وعمو هم کلی ماچت کرد خلاصه مامان مریم سفره شام رو پهن کرد وشام رو کشید اونم یه مرغ خوش مزه با دون انار وخورشت گوجه وترشی ودوغ وماست و......خیلی خوش مزه بود وشما دختر های ناز مامان سیر غذا خوردین (نوش جونتون )وبعد از شام هم کمی دور هم کمی هم مجزا نشستیم و چای خوردیم وچون بابایی با دوستش که لب دریا مجتمع تفریحی داره قرار داشت باید زودتر می رفتیم ما هم بعد از کمی کردیم وبه سمت دریا راه افتادیم بابایی دوستش رو دید وبا هم حرف زدن ودوستش ما رو به مجتمعش دعوت کرد وازمون پذیرایی کرد منم ار شما وروجک ها که اونجا رو رو سرتون گذاشتین یه چند تایی انداختم
اول شما مریم خانم با اون موهای صاف وچشمای درشت
و حالا شما نگاری با اون موهای قهوه ای روشنت
حالا این دوتا خواهر مهربون رو نگاه که دل می برن
ودر آخر هم به خاطر این لحظه های کوتاه ولی شاد از بابایی خوب ومهربون باید تشکر کرد
مرسی باباجون دوست داریم
هوارتا