مریم ونگاری وجوجه رنگیها
سلام گلبرگ گلم عزیز دلم مریم من نفس مامان نگار من عشق مامان
دخترهای قشنگ وعزیز تر از جونم
امروز مامان میخواد براتون یه ماجرای قشنگ دیگه رو به یادگار بزاره
هر ساله فصل بهار که میشه بابایی برای شما فسقلی های دوست داشتنیمون جوجه رنگی قشنگ وکوچولو میخره آخه شما دخترهای شجاع ونترس من از پرنده ها نمی ترسین امسال هم مثل سالهای قبلبراتون جوجه خرید البته اینو بگم که شما مریم مامان امسال بابایی رو همراهی کردی وخودت رنگهاشون رو انتخاب کردی وقتی خریدینشون واومدین خونه از جلو در دداد زدی نگار جونم نگار جونم جوجه رنگی خریدم و با کلی ذوق از جعبه در آوردی وبا نگاری تقسیم کردی وشبش هم که خواستیم بریم خونه مامان مریم با خودت آوردیش اونجا وتو حیاط ولشون دادی تا دنبال غذا بگردن و اما شما نگار جونــــــــــــــــــــــم که عاشق اذیت کردنی به هر نحوی جیز منو در میاری اونقدر این جوجه های بیچاره رو میمالونی ومیچلونی که نگو ونپرس ولی خیلی دوسشون داری وهمش تو بغلت نگهشون میداری خلاصه حسابی سرتون گرم شده وبراتون شادی بخش شده که من از شادیتون خیلی شادم
اینم از جوجه های دخملام
بعد از کلی بازی شما مریمی جوجه ها رو ولشون دادی تو باغچه بابا ممی تا کمی سبزی بخورن وبرای خودشون بگردن وشما دوتا خواهر با تمام وجود مواظبشون بودین وچشم ازشون بر نمی داشتین
بعد از موندن تو حیاط جمعشون کردین تا شام بخوریم اما به محض این که شام خوردنتون تموم شد بازم اومدین تو حیاط و....................تا این که وقتی خواستیم برگردیم خونمون شما دخترا دنبال جوجه ها کردین تا بزارینشون تو جعبه
و بعدشم شما مریم جونم جعبه رو گرفتی بغلت ونشستی تو ماشین وبرگشتیم خونمون ولی تو راه همش شما دوتا خواهر جوجه ها رو از جعبه در میاوردین وباهاشون بازی میکردین .
اینم از ماجرای شما وجوجه رنگیهاتون
دنیـــــــــــــــــــــــــــای قشنگ و زیـــــــــــــــباتون رو بگــــــــــــــردم عزیزای دلم
یه دنیا گل برای دخترای گلم