دلنوشته هام برای نگار گل زمستونیم
سلام روح وقلب من پاره تنم
ای بهار من سلام
ای نگار من سلام
آتشی گرفته ام
ای شرار من سلام
ای صدای من سلام
در خیالت به سر می برم ای تو یار من سلام . . .
امروز مامان میخواد از احساسش برات بنویسه از حسی که بهش میگن عــــــــــــــــــشق مادری
قصه از اون جا شروع میشه
یکی بود یکی نبود یه مامانی بود که یه دختر داشت اسمش مریم بود مریم مامان خیلی کوچولو بود ومامان قصد نداشت حالا حالا ها نی نی بیاره اما تقدیر وخواست خدا چیز دیگه ای بود 40 روز از موعد مامان گذشت ومامان دید که اوضاع خطری شد برای همین یه تست زد ودید که بله یه نی نی دیگه تو راهه اولش تا چند روز تو شوک بود اما بعد از چند روز وقتی به خودش اومد گفت وقتی خدا میخواد که یه فرشته ء دیگه بهم بده وقتی اینقدر بخشندست که نظر به من کرده من چرا نباید شاکر باشم و.........................روزها وهفته ها وماه ها گذشت تا این که روز زمینی شدن فرشتهء مامان فرا رسید و یه دختر 4/5 کیلویی با پوستی روشن ولبهای صورتی وقتی دکتر خواست بند نافت رو بزنه یه نگاه به من کرد وگفت میبینی چقدر نازه چه توپلی هستش نی نیت من که همهء استرس و ترسم با دیدنت ریخت خندیدم وگفتم بهش خوش گذشته که تا 42 هفته نخواست به دنیا بیاد (آخه مامان شما رو سزارین بیحسی از کمر بدنیا آورده وتا حدی شاهد عینی بدنیا اومدنت بود )حالا از اون ماجراها 1 سال و27 روز گذشته و3 روز دیگه شما فرشتهء زمینی مامان 2 سالت میشه وتوی این دوسال
روح
قلب
هستی
دین وایمان
نفس
و..............من شدی
من با وجود تو نگار عزیزم مادر شدن رو برای بار دوم شیرین تر تجربه کردم من با بزرگ شدن تو خودم نیز بزرگ شدم از وابستگی زیادت به خودم خوشحالم واز ته دل ذوق میکنم وقتی با اون دستای نرم مثل پشمکت لمسم میکنی آرامش همهء وجودم رو فرا میگیره
با نگاهت
و با زنگ صدات
لبریز از احساس میشم
خدایا
خدایا این فرشته مهربان کیست که از آسمان برایم هدیه کرده ای؟
این چه گلی است که در هر چهار فصل گل است ؟
این چه ماهی است که در روزها هم در آسمان است و نور میدهد؟
این چه چهره ای است که در آن پر از روشنایی و زیبایی است؟
این چه پروانه ای است که اینقدر رنگارنگ و زیباست؟
این چه ستاره ای است که در بین تمام ستاره ها درخشان تر است؟
خدایا این چه عشقی است که جانم دیوانه او شده؟
نگار من
یار من صبر وقرار من گل همیشه بهار من
گونه هایت را برای دست هایم می خواهم
پیشانی ات را برای لب هایم
خودت را برای زندگی ام
می بینی ؟
برای خودم هیچ نمی خواهم
ای همهء زندگی من
پیشاپیش
ای گل بهار من ای همهء دار وندار من نــــــــــــــــگارم
امروز برایت اینگونه دعاکردم ! خدایا !
بجز خودت به دیگری واگذارش نکن ! تویی پروردگار او !
پس قرارده بی نیازی درنفسش ! یقین دردلش !
اخلاص درکردارش ! روشنی دردیده اش! بصیرت درقلبش !
و روزى پر برکت در زندگیش
آمـــــــــــــــــــــــــین