چهار شنبه سوری
سلام ای قشنگ ترین پریا فرشته های زیبا مریم ونگار
ببخشید از این که دیر اومدم تا وبت رو آپ کنم آخه مامانی دم عید سرش خیلی شلوغ بود امروز هم مامان اومده تا خاطره چهار شنبه آخر سال رو براتون بنویسه
تو شمال رسم بر این که چهار شنبه آخر سال رو آش چهل گیاه میپزن و بیشترین گیاهی هم که توش میریزن گزنه هستش که به آش گزنه هم معروف به خاطر همین رسم ورسوم من وخاله سادات ومامان فاطمه تو خونه مامان فاطمه یه آش مشتی وخوش مزه پختیم بعد این که آش جا افتاد همه دور هم نشستیم ونوش جان کردیم شما مریم خانم ونگار کوچولو و نرگس ریزه میزه هم توی حیاط سرسبز وقشنگ مامانی مشغول بازی شدین وکلی هم خوش گذروندین خدا هم دوستون داشت ویه هوای خوب وآفتابی رو براتون ساخت بعد از چند ساعت وقتی که هوا تاریک شده بود بابایی از باشگاه اومد وبرامون یه آتیش توپ تو حیاط آقاجون اینا روشن کرد
اینم آتیشی که بابایی روشن کرد
وکمی هم سیگارد وهفت ترقه و...با خودش آورد تا شما دخترای ملوسم خوش بگذرونید البته بگم بابایی خیلی خیلی هواسش به شما ملوسکام بوده تا نکنه یه وقتی اتفاقی براتون بیافته وتا حدود ساعت 10 شب داشتیم ترقه بازی وآتیش بازی می کردیم منم نوبتی شما دخترهای نازم رو بغل می کردم واز رو آتیش می پریدیم وبابایی هم از ما فیلم میگرفت تا این که شما مریم مامان به بابایی گفتی که منم می خوام سیگارد بترکونم وبابایی هم برات یه دونه روشن کرد وبه دست داد وشما هم زودی پرتش می کردی وقتی هم که می ترکید از سر شوق جیغ می زدی بعد از این که خسته شدیم وآتیشمون هم خاموش شد رفتیم توی اتاق مامانی اینا ویه چای داغ و دبش هم خوردیم وبعدشم شام وبعد از کمی دور هم نشینی یه ظرف آش برای مامان مریم اینا بردیم خونشون وقتی رسیدیم دیدم ای بابا مامانی وممی بشور بشور دارن وکلی کار سرشون ریخته منم تا اونجایی که تونستم کمکه مامان مریم کردم وتو شستن وتمیز کردن آشپز خونه همراهیش کردم تا حدود ساعت ٢ بعد نیمه شب که دیگه بابایی خسته بود وفرداش باید می رفت سر کار وما برگشتیم خونمون اینم یه بعد از ظهرو شب قشنگ وشاد در کنار هم .
این کیف قشنگ دسته مروارید رو عمه گیتی وقتی با دوستاش رفته بود خرید برای شما مریم خانم برادرزادش خرید(دستت درد نکنه عمه جون)
واین مار عروسکی رو هم خانم نراقی دوست مامان مریم برای شما عروسک خانم خریده که این سنجاب کوچولو هم تو شکمش بوده(دستت درد نکنه خانم نراقی)
آرزوی مامان در واپسین روزهای سال 1392 برای شما مریم ونگار گل های باغ زندگیم
سلامتی
شاد کامی
وخوش بختی رو از خدا براتون آرزو دارم
دووووووووووووووستون دااااااااااااااااااااااااااااااااااارم حد در بینهایت