نگار جوننگار جون، تا این لحظه: 11 سال و 4 ماه و 8 روز سن داره
پیمان مهرمامان وباباپیمان مهرمامان وبابا، تا این لحظه: 16 سال و 4 ماه و 5 روز سن داره
مریم جونمریم جون، تا این لحظه: 13 سال و 8 ماه و 28 روز سن داره

.:♥♥فرشتــه های آســمونی♥♥:.

بعد از مدتها دیدن این وبلاگ و خوندن خاطرات خنده به لبام میاره

تولد یک سالگی نگار گل همیشه بهار

1392/10/14 11:11
954 بازدید
اشتراک گذاری

قلبسلام دختر کوچولوی من نفسم  عمرم  وجودم قلب قلبعسلم  همهء دارو ندار من گل روزگار من  نگارم قلب

تولد تولد تولدت مبارک       

 

شکلک های شباهنگ Shabahang- Happy Birthday: 3شکلک های شباهنگ Shabahang- Birthday: 4

 

                                                              ماچ

قلب تو این روز طلایی تو اومدی به دنیاقلب

ماچوجود پاکت اومد تو جمع و خلوت ماماچ

قلبتو تقویما نوشتیم تو این روز و تو این ماهقلب

ماچاز آسمون فرستاد خدا ۱ ماه زیباماچ

قلبتولدت مبارک  قلب

 نگارمامان وبابا

ماچ

 

این هم کیک تولد دخملکم  

 

 

 

از کجا برات بگم آهان آره نگار گلم من  وبابایی چند روز قبل از تولدت همهء کارهامو ن رو انجام دادیم کارهایی مثل تزیینات خونه وسفارش کیک وخرید لباس برای شما گل دخترم که مامان مریم زحمت خریدش رو کشید و خرید میوه ووسایل مورد نیاز شام و........خلاصه تا این که شب تولد شما فرا رسید مهمونهای دعوت شدمون اومدن مامان فاطمه وآقا جون وممی ومامان مریم وعمه گیتی وخاله نسترن وطاها جون واهورا کوچولوعمو شیرزاد رفته بود تهران دنبال کاراش ونتونست بیاد  ولی دایی وزن دایی مینا دختر خاله مامان مریم پروین خانم و خاله مهری وعمو مسعود وخاله سادات وعمو آکبر ونرگس جون زحمت کشیدن واومدن من هم با چای وسوهان کنجدی ازشون پذیرایی کردم و بعد از کمی هم شام خوردیم شما نگاری کمی خسته بودی وغر می زدی منم خوابوندمت تا موقع شروع جشنت سر حال باشی یه ساعتی Night  کردی اهورا هم با شما دخملی تو اتاق خواب خوابید اخه اونم خیلی خسته بود وممی اونو خوابونده بود کنار شما بعد از صرف شام و   بابایی آهنگ های شادی که از قبل گلچین کرده بود رو گذاشت ورقص وشادی هوراهوراهوراشروع

 شد اول از همه بابایی شروع به رقصیدن کرد اونم با چه آهنگ قر داری مریم هم با دوربین فیلم می گرفت خیلی خیلی جشن تولد خوبی بود چون همه بی منت برات سنگ تموم گذاشتن به خصوص مریم جون وطاها جون که برات می رقصیدن و شادی می کردن طاها هم برات یه کمی شمالی قر داد تازشم نا گفته نمونه که شما نگار خانم هم با اهورا می رقصیدی ما هم براتون اون کف قشنگه رو می زدیم از همهء لحظه های ناب تولدت فیلم می گرفتیم  بعد از کلی رقصیدن وشادی نوبت رسیده به کیک که بابایی برات یه نهنگ سفارش داد آخه شما عروسک خانم تو سال نهنگ به دنیا اومدی یه کیک زیبا با شمع نارنجی یک سالگی ودوتافشفشهء آبشاری که کاشتیم رو کیک  خیلی ناز شده بود منم یه چند تایی فشفشه کوچیک به دست آبجی مریمت وطاها جون ونرگس جون دادم تا اونا هم تو شادیت شریک شن بعدشم بابایی آهنگ تولدت مبارک رو گذاشت و شمع  رو روشن کردیم وشما نگاری با برو بچ شمع رو فوت کردین و دوباره آهنگ ورقص شروع شد این بار بابا وعمو مسعود ترکوندن وبعدش هم دوباره آهنگ تولدت مبارک وبریدن کیک که  اونم  باکمک  برو بچ بریدیم بعدش هم نوبتی هم که باشه نوبت  24.gif   رسید که من وبابا جون 

 

 

 

این پلاک وزنجیر ناز رو برای شما دختر زیباودوست   داشتنیمون خریدیم (مبارکت باشه عزیزم)واز طرف دایی علی وزن دایی مینا هم

 

 

این شلوارک وسویشرت  ناز (دستتون درد نکنه)  از طرف خاله مهری هم

 

این بلوز خوشگل رو هدیه گرفتی (مرسی خاله جون) خاله مهری برای شما مریم مامان هم 

 

 

این  بلوز ناز سفید خریده که یه وقت غصه نخوری گلم چون خیلی خیلی زود رنجی عزیز دلم خلاصه اینکه از طرف مامان مریم وممی -مامان فاطمه وآقا جون -خاله سادات اینا وخاله نسترن اینا وعمو مسعودو دختر خاله پروین هم وجه نقد هدیه گرفتی  که ( دست همشون درد نکنه خیلی زحمت کشیدن)  بعد از کادوها هم کیک رو بریدیم وبا چای نوش جان کردیم وکمی بعد هم میوه خوردیم در آخر هم شما نگار مامان با بقیه   یادگاری انداختی شب خیلی خوبی رو همه در کنار هم گذروندم وخیلی هم خوش گذشت به امید تولد 120سالگیت فندق مامان

 

عزیز دلم من نتونستم هیچ عکسی از تولدت ازت بگیرم ولی حتما" وقتی عکس های آتلیه  آماده بشه برات ثبت میکنم بوس

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)