نگار جوننگار جون، تا این لحظه: 11 سال و 4 ماه و 8 روز سن داره
پیمان مهرمامان وباباپیمان مهرمامان وبابا، تا این لحظه: 16 سال و 4 ماه و 5 روز سن داره
مریم جونمریم جون، تا این لحظه: 13 سال و 8 ماه و 28 روز سن داره

.:♥♥فرشتــه های آســمونی♥♥:.

بعد از مدتها دیدن این وبلاگ و خوندن خاطرات خنده به لبام میاره

سورپرایز

1393/9/28 13:17
531 بازدید
اشتراک گذاری

           

سلام ماه  هفت آسمون مامان رنگین کمون مامان عزیز جون مامان ای مهربون مامان مرمری و نگاری من

امروز هم مامان اومده تایه خاطره دیگه رو براتون بنویسه 

جـــــــــــــــــــــونم براتون  بگه دیشب  مامان مریم برای شام دعوتمون کرد خونشون تا دور هم باشیم ما هم شال وکلاه کردیم وحدود ساعت 8یا کمی بیشتر راهی خونه مامانی شدیم وقتی رسیدیم سلام وماچ وبوس و.....

بعد مامان مریم شما وروجکا رو به آغوش کشید وناز ونوازشتون کرد وکلی قربون صدقتون رفت وشما مریمی هم کمی برای مامان مریمت شیرین زبونی کردی ودلشو بردی شما نگاری منم که رفتی بغل ممی وصورتت رو چسبوندی به بابایی وکلی براش خودتو لوس کردی خلاصه کمی دور هم تو آشپز خونه گپ زدیم وبعد مامان مریم سفره شام رو پهن کرد برای شام هم کلم پلو خوش مزه درست کرد و کلی ماست موسیر هم درست کرد وبا ترشی و....(دستت درد نکنه مامانی )بعد از شام هم من کمک مامان مریم کردم سفره رو جمع کردم وظرفها رو شستم ودوباره دور هم مشغول گپ زدن شدیم حدود یه ساعت بعد یهو مامانی گفت مریم ونگار میخوایم جشن بگیریم وشمع روشن کنیم شما وروجکای من که عاشق تولد بازی وکیک وفوت کردن شمع هستین کلی ذوق کردین واز سر شوق جیغ زدین ممی هم براتون کیک رو آورد ودوتا شمع هم به افتخارتون روشن کرد و شما فندق های مامان هم نوبتی فوت میکردین وبرای خودتون دست میزدین 

شلک های محدثه

اینم کیک قشنگ دخملام

شلک های محدثه

اینم ژست قشنگه دخملام 

شلک های محدثه

اینم نگار جـــــــــــــــونم که خیره شده به نور شمع

شلک های محدثه

ای شیطونا ناخنک نزنید

شلک های محدثه

بعد از فوت کردن شمع مامان مریم براتون یه کادو ظریف مریف خرید براتون سرویس گردن بند ودسبند مروارید رنگی خرید که مال مریم مامان شکل کیتی بود ومال نگار هم اسمورف بود بعد از کادو دادن هم بابا ممی چای آورد وبا کیک دور هم خوردیم و بعد هم یه یک ساعتی دور هم بودیم بابایی هم مارو با کاراش خندوند بعد هم بوس خداحافظی وبرگشتیم خونه آخه مامان مریم اینا فرداش برای ایام تعطیلی وشهادت برنامه سفر به قم رو داشتن اینم از یه شب خوب با مامان وبابا بزرگ مهربون.

مامان مریم وبابا ممی 

و مرسی از این همه لطف ومهربونیتون بوس

پسندها (4)

نظرات (2)

مامان مبینا
29 آذر 93 18:25
زینب جون سلاااام ایشالله همیشه به خوشی ومهمونی عزیزم معلومه که حسابی خوش گذشته بووووووووووووووووووووووس واسه دخملای ناناز
زیــنب (مامان)
پاسخ
سلام مرسی گلم شما خیلی به ما لطف دارین منم روی ماه مبینا جون رو می بوسموهزار شاخه گل هم تقدیم به قلب مهربونت میکنم
مامان پرهام
6 دی 93 18:18
انشااله همیشه خوش و خرم و شاد باشین دخملیهای نازو دوست داشتنی
زیــنب (مامان)
پاسخ
سلام دوست جونی مرسی عزیزم