نگار جوننگار جون، تا این لحظه: 11 سال و 4 ماه و 16 روز سن داره
پیمان مهرمامان وباباپیمان مهرمامان وبابا، تا این لحظه: 16 سال و 4 ماه و 13 روز سن داره
مریم جونمریم جون، تا این لحظه: 13 سال و 9 ماه و 5 روز سن داره

.:♥♥فرشتــه های آســمونی♥♥:.

بعد از مدتها دیدن این وبلاگ و خوندن خاطرات خنده به لبام میاره

شادی های کودکانه

1392/5/15 13:38
735 بازدید
اشتراک گذاری

 

lovelove

سلام مریم چشم تیله ای من قلب

سلام نگار من سفید برفی مامان قلب

می دونم که خیلی خیلی دیره ولی چه کنم فرشته های من مامانی سرش خیلی شلوغه .

جونم براتون بگه 27 تیر عمو شیرزاد با خانوادش امدن ساری خونه مامان مریم چون عمو جون ماشین خرید

 

(عمو شیرزاد مبارکت باشه) امدن تا تولد طاها کوچولو رو دور هم جشن بگیریم (طاها خوش تیپ تولدت مبارک)هورا

 خلاصه بابا سالار ما رو برده ساری خونه مامان مریم وقتی رسیدیم و در زدیم عمو شیرزاد امد 

درو باز کرد وقتی مریم کوچولو رو دید   با شما هستم عروسک با عشق بغلت کردو بوسد بعد نگار رو بغل 

کرد ونوازش کرد از ان طرف خاله نسترن با بچه هاش رفته بودن تا کیک بخرن  وقتی که امدن بعد از سلام

واحوال پرسی اماده شدیم تا جشن بگیریم نا گفته نمونه که مامان مریم خیلی زحمت کشیدو خسته شد

(خسته نباشی مامانی)ماچوقتی بابا سالار  شروع کرد به ارگ زدن ما هم نوبتی رقصیدیم و جشن شروع

شد وادامه پیدا کرد بعد هم طاها شمع ها رو فوت کردو کیک رو برید و با همه عکس انداخت تو هم در 

همه مراحل همراهی کردی و نگار هم تو بغل من آتیش می سوزوند (مامان مریم وخاله مهری وعمو )

لطف کردن و برات کادو گرفتن تا تو هم شاد شی (من هم میگم مرسی از شما که به فکر دخمل من هم

بودید  )شب خیلی خوبی بود و به یاد موندی بعد از شام طاها اینا رفتن  تهران خونشون خدا پناهشون باشه.

 

بای بایبای بای

 

 

 

 

بغل دوستتون دارم نفسای من خیلی زیادبغل

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)