روز مادر
سلام دختر های زیبای امروز من ومادر های مهربان فردا
امروز اومدم تا از خاطره روز مادر براتون بنویسم
شب گشته ما به مناسبت روز مادر رفتیم دیدن مامان فاطمه البته خونه خاله سادات جمع شدیم آخه مامان فاطمه یه دو هفته ای میشه که به خاطر شکستگی پاش نمی تونه از تخت خوابش پایین بیاد وراه بره وخاله جون ازش مراقبت میکنه شب بابا سالار وعمو اکبر وخاله جون مامانی رو از دکتر آوردن خونه و منم برای شام مرغ وشامی و ماهی درست کردم تا همه دور هم در کنار مامان فاطمه وآقا جون یه شب خوشی رو بگذرونیم خلاصه حوالی ساعت 10 شب بود که خاله صدیقه خاله من و دختر خاله فاطمه وشوهرش ودختر خاله بهاره وشوهرش وپسر خاله مصطفی و خانمش ودختر نازش ستایش برای دیدن وتبریک روز مادر اومدن خونه خاله سادات خاله شما آخه از وقتی که مادر بزرگ من یعنی ننه هاجر فوت کرده دایی ها وخاله های من یعنی مامان شمامریم ونگار مامان فاطمه رو به چشم مادرشون می بینن خلاصه هی زنگ پشت زنگ ومدام اس ام اس همه لطف داشتن وروز مادر رو به من وخاله سادات وبخصوص مامان فاطمه تبریک گفتن بعد از کلی گپ زدن وخوش وبش کردن وکلی شرین کاری از طرف شما نگار مامان که همه رو مجذوب خودت کردی مهمون ها خداحافظی کردن ورفتن وما هم دور هم صمیمی نشستیم وگپ زدیم وتا ساعت 1بعد از نیمه شب که خیلی دیر وقت بود وبابایی باید صبح می رفت سر کار برگشتیم خونه و برای روز مادر هم من وخاله جون ودایی به مامان فاطمه وجه نقد دادیم تا هر کاری که دلش می خواد بکنه شما مریم مامان خیلی خانم و باوقار بودی دیگه دارم باور میکنم که مریم کوچولوی من داره بزرگ میشه الهی قربون دخترهای نازم برم.
خدایا تو رو به خاطر این هدیه آسمانی
این گوهر جاودانی
مادر به این مهربانی
شکر وسپاس
خدایا عمری طولانی با برکت وبا عزت به همهء مادرهای خوب ومهربون عطا کن
ومادر عزیز من رو هم در پناه خودت حفظ کن
آمین آمین آمین